ســــــــــــــــــــــــــلام شما خیلی بزرگوار هستین ..... و صحبت های شما همیشه آرامش بخش و موثر هست...... وقتی روشنایی هست آدم همه چیز رو می بینه هم خوبی ها و هم ناخوبی ها..........و چون ناخوبی ها بیشتره و غصه ها افزونتر.. روشنایی باعث دلتنگی میشه و تاریکی باعث ندیدن غم ها و غصه ها و درنتیجه آرامش.......
هوای تازه دلش میخواست ولی آخرش توی غبارا زد و رفت ...
یا حق
سلامی به زیبایی طلوع سلام کوتاهت. سفرت به سلامت! امیدوارم به زودی با یه هوای( نه حوا) تازه برگردی.
رفت تا با خودش بیاره از سفر قصه های اون دیار قربتو( نه غربتو) اون دیار با اون همه قشنگیاش٬ که من ازش رونده شدم. رفت تا با خودش بیاره از سفر یه کوله نور.
همیشه هست ! توی نور و تاریکی میبینم که هست ... و تنهاست شاید خوابم شاید هم خواب میبینم که خوابم و شاید هم بیدارم این ها همه از بیخوابی است ولی برای او که همیشه هست توی نو و تارکی دلم تنگ میشود همیشه توی نو و تاریکی شاید از روشنایی به تارکی ژناه ببرم و شاید تاریکی را به روشنایی واگذار کنم ولی از دلتنگی ام ... نه لعنت به دلتنگی و لعنت نبودن که اولی مثل خودش زیباست و دومی ... درد دارد .. با این که همیشه هست .. توی نو و تاریکی
چه گریزیست........گریزازتاریکی که تاریکی.......شفافیت را...خلاقیت راازانسان می گیرد.
اگربه مسائل پژوهشی علاقه مند بودیددنباله مطالب هفته های خاکستری را دراین دفترتازه پی بگیرید چون این گونه که پیداست دسترسی من بدان غیرممکن شده است متاسفانه ولی من حرف خودرا دنبال می کنم... ودوباره چادری درگوشه ای برپا........................
سلام شباهنگ عزیز...گاه روشنایی فریبنده تداعی زندانیست . گاه تاریکی تو را به خویش بیشتر می رساند.....گاه گریز از هر رنگی و بی رنگی احاطه ات میکند....ایام تفتیدن داغ دوباره کربلا تسلیت ...همیشه در گوشه ذهنم هستی یاد غریبان آشنا همواره همراه من هست:)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ســــــــــــــــــــــــــلام
شما خیلی بزرگوار هستین ..... و صحبت های شما همیشه آرامش بخش و موثر هست......
وقتی روشنایی هست آدم همه چیز رو می بینه هم خوبی ها و هم ناخوبی ها..........و چون ناخوبی ها بیشتره و غصه ها افزونتر.. روشنایی باعث دلتنگی میشه و تاریکی باعث ندیدن غم ها و غصه ها و درنتیجه آرامش.......
سلام!
خیلی وقت بود ندیده بودمت!
موفق باشی
صدر
سلامی کوتاه !
هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت ...
یا حق
سلامی به زیبایی طلوع سلام کوتاهت.
سفرت به سلامت!
امیدوارم به زودی با یه هوای( نه حوا) تازه برگردی.
رفت تا با خودش بیاره از سفر قصه های اون دیار قربتو( نه غربتو)
اون دیار با اون همه قشنگیاش٬ که من ازش رونده شدم.
رفت تا با خودش بیاره از سفر یه کوله نور.
تو را من چشم در راهم..
سلام ای عزیز
آره
راست می گی
برای هر کسی ممکنه پیش بیاد
امید می بندی
دل می سپاری
عاشق می شی
حسرت می کشی
ولی بعد می بینی اون چیزی که از دور سازی خوش نوا بوده
از نزدیک صدای گوش خراش دهلی بیش نیست
!!!
ولی یه چیزیم هستا
هر چیزی رو می شه طور دیگه ای هم نگاه کرد
خب
یه وقت یه تصوری از چیزی داریم و عاشقش می شیم
ولی وقتی با چهره ی واقعیش رو به رو می شیم
تو ذوقمون می خوره
این طبیعیه
اما ممکنه بعدها به همون چهره ی واقعی بیشتر دل ببازیم !!
گاهی آواز دهل از نزدیک هم برامون شیرین می شه
:)
سربلند بمونی و ایرونی
سلام
دلنشین بود و زیبا
آرام و پرمحتوا
سلام بر شباهنگ ..و دل آبی و صافش همچون زمینه وبلاگ
سلام
شباهنگ مهربون
خانم معلم عزیز
ممنون که باز به کلبه ی کوچیک ما سر می زنی
اون پر از نور مهربونی می کنی
شاید
چه تاریکی دلتنگی
خوشا به روشنایی
هرگر به چنین گریز رسیده ایی
می روم چراِغی بیاورم
ولی گویی روشنایی نیز دلتنگ است
کسی که به روشنایی رسیده بود
مژده ی گریزی دیگر را می داد...
در پناه حق
شباهنگ نازنین با دروی گرم ......................>>>
روشنایی دلتنگ......
دلتنگی را می توان ازروشنایی زدود
ولی تاریکی را چه کنیم؟
درتاریکی ها کسی کس دیگررا نمی بیند
ازتاریکی باید به روشنایی نقبی زد
حتی از تاریکی دلتنگ.
گریزازتاریکی و تاریک اندیشان فراراهی روشن پیش روی همه ی ماباد.........
هرکس کسی....چیزی را دوست دارد
ومن دلبسته ی بارانم
وهنگامی که آسمان ابریست
دلگیرم و چشم درراه.... تا این بغض بی شکل ترک بردارد
درزیرخیس باران تواناترینم
ودرهوای ابری دل گیرترین......
تندرست و شادکام و خنده برلب باشی همیشه
سلام
آری!!! بارها به چنین گریزی رسیدهام!بارها!
پیروز باشی.
همیشه هست !
توی نور و تاریکی
میبینم که هست ... و تنهاست
شاید خوابم شاید هم خواب میبینم که خوابم و شاید هم بیدارم این ها همه از بیخوابی است
ولی برای او که همیشه هست
توی نو و تارکی دلم تنگ میشود
همیشه توی نو و تاریکی
شاید از روشنایی به تارکی ژناه ببرم و شاید تاریکی را به روشنایی واگذار کنم ولی از دلتنگی ام ... نه
لعنت به دلتنگی و لعنت نبودن که اولی مثل خودش زیباست و دومی ... درد دارد .. با این که همیشه هست .. توی نو و تاریکی
اوه شرمنده ... یه لحظه نفهمیدم چی دارم میگم :) ... خوش بگذره
دوست گرامی با درودی گرم............>>>
چه گریزیست........گریزازتاریکی
که تاریکی.......شفافیت را...خلاقیت راازانسان می گیرد.
اگربه مسائل پژوهشی علاقه مند بودیددنباله مطالب هفته های خاکستری را دراین دفترتازه پی بگیرید
چون این گونه که پیداست دسترسی من بدان غیرممکن شده است متاسفانه
ولی من حرف خودرا دنبال می کنم... ودوباره چادری درگوشه ای برپا........................
تندرست و شادکام باشید
با پوزش خواهی آدرس را دراین یادداشت نوشتم
سبزباشید..........همیشه سرسبز
هفته های خاکستری>>> برگی تازه
سلام شباهنگ عزیز...گاه روشنایی فریبنده تداعی زندانیست . گاه تاریکی تو را به خویش بیشتر می رساند.....گاه گریز از هر رنگی و بی رنگی احاطه ات میکند....ایام تفتیدن داغ دوباره کربلا تسلیت ...همیشه در گوشه ذهنم هستی یاد غریبان آشنا همواره همراه من هست:)