-
روزهایی که رفت
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 00:22
اونقدر .... باشه دیگه نمیگم. میدونم که باز میشه تکرار و تکرار. ولی باور کن توو فکرت بودم ولی حتی فرصت باز کردن اینجا رو هم نداشتم. چه رسد به نوشتن.می دونم که از اینهمه خاک و غباری که به سر و روت گرفته نای نفس کشیدن هم نداشتی این مدت. کی میتونه باور کنه که این یک سال و نیم گذشت. آخ که چه سخت گذشت و چه شیرین و تلخ رفت...
-
بوی بهار
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 22:56
روزهای آخر اسفند رو دوست دارم . بوی بهار همه جا پیچیده و زندگی در جریان. هر سال حال و هوای خوشی پیدا میکنم این روزا. وامسال هم با وجود سنگینی بار کاری و درسیم باز برام لذت بخشه. اومدم هم یه تکونی به این خونه غبار گرفته بدم و هم یه عرض تبریکی برسونم به محضر دوستان. علت نیومدن و ننوشتنم هم شاید یه جورایی به خاطر همین...
-
هنر زنان
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 19:08
بعضی ها معتقدند: "زنان را همین بس بود یک هنر نشینند و زایند شیران نر "!!!!!
-
من از آنروز که در بند توام آزادم
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 17:07
مرا که آکنده ام از تو و کنده ام از غیر تو کنده ی سوزان آتش مگردان و چرخ بادپای لحظه هایم را جز بر جاده ی << با تو بودن >>؛مگردان.
-
انتظار
جمعه 29 خردادماه سال 1388 22:55
در این شب یلدا ، ز پیات پـویم بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم .................... مــه و ستـاره درد مـن میداننـد که همچـو من پـی تـو سرگردانند شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی .............. ..................
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 13:11
<<هر انسان دو آموزنده دارد. روزگار و آموزگار. اولی به بهای زندگیت و دومی به بهای زندگیش>>. این روز رو به همه این نازنینان تبریک میگم. هر چند تنها بهانه ایست .... تا دم از تار سر زلف سیاهت نزنم با صبا گفت و شنودم ثمری نیست که نیست ....
-
شوق پریدن
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 23:15
هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی. یادت باشد که گاهی وقتا در جا زدن شوق پریدن می دهد! و یادم یاشد که بار دیگر اینقدر در این صفحه در جا نزنم مگر نه اینکه پریدن را دوست دارم. پروازی را که قبلا آموختم و تکرارش برایم لذت بخش. پریدن به سوی خوبیها و آشنایی های ماندگار و صمیمی....
-
سرزمین نور
جمعه 29 شهریورماه سال 1387 23:58
مرده بودم زنده شدم.گریه بودم خنده شدم. دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم. گفت که دیوانه نیی ، لایق این خانه نیی . رفتم و دیوانه شدم. سلسله بندنده شدم ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 مردادماه سال 1387 00:27
* بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود... * چه خوش هنگامه ای است آن هنگام که باز آیی از سفر !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 تیرماه سال 1387 23:33
ناتانائیل!....
-
بهاران خجسته باد
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 23:38
دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین شکوه جادوی رنگین کمان فروردین شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود سپاس وبوسه و لبخند و شاد باش و درود دوباره چهره نوروز و بهار دوباره شادمانی؛ عشق و امید موسم عطر بهار است نفس تازه کنید.... .
-
آرامش
یکشنبه 23 دیماه سال 1386 01:17
برف نو! برف نو! سلام، سلام بنشین، خوش نشستهای بر بام پاکی آوردی ای امید سپید... این روزا و تماشای رقص دونه های برف تو آسمون منو یاد زلال بودن بودن میندازه. یاد سفید بودن به سفیدی اسمون. بعد یه روز پر مشغله و یه ذهن خط خطی که از صبح به غرغر راننده با مسافرا که سر یه سکه پول بی ارزش کل کل راه میندازه و درد دل آدمای...
-
غربت سرزمین قریب
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 22:22
چه غریبم اینجا. قصه غصه این غربت ما دیرینست. همه جا بوی آشنایی میاد ولی دلت حس غریبی میکنه بعد این همه وقت.تا حالا این حسو چشیدی؟ خیلی تلخه. به هر جا سر میزنی؛ تنها چیزی که با خودت به دوش میکشی؛ یه آهه!....همونجایی که یه وقتی مهد درستکاری و صداقت بوده . حالا چی؟ همش شده ...باور کن قصد نداشتم بعد اینهمه مدت اینجوری...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 آبانماه سال 1386 01:14
سلام...
-
میلاد مبارک
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1385 22:26
سلام بهمن ماه میلاده تولدای آسمونی توی این ماه کم نیستن و در این بین چهارم بهمن جایگاه ویژه ای داره گذشته از سایر مناسبتایی که این روزو ویژه می کنه این روز سالگرد تولد وبلاگ حدیث دل هم هست دو سال قبل در دل زمستون معلمی آسمونی دست به آفرینش این مجموعه زد برای بیان احادیث دلش دو سالی که از اون تاریخ گذشته دو سال تقریبا...
-
پیدایش یک ستاره...
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1385 21:44
هو المحبوب ۴شنبه ۲۷ /دی /۸۵ ۷/ ژانویه/۲۰۰۷ ۲۷/ ذی الجح/۱۴۲۷ آسمان در تصاحب ملائک هلهله گو کهکشان در رقص و نور افشانی صله ای از نور دلبر آسمانی، یار یکتای بی تای بی همتا یک گل دیگر به گلستان شباهنگ بانو تقدیم کرد. ثنا،غنچه گل نو شکفته ء بوستان شباهنگ بانو قدمش مبارک امید که تحت عنایات و تو جهات الهی انسانی شایسته و...
-
میلاد معلم پاکی
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 00:50
سلام این وبلاگ تعطیل نیست این وبلاگ توی دل تموم کسانی که مدتها با حدیث دل خانم معلمی به نام شباهنگ خو گرفتن هر روز آپدیت می شه نمی دونم خانم معلممون کجاس نمی دونم کی بر می گرده و به این وبلاگ سر می زنه و دستی به سر و گوشش می کشه ولی می دونم که دوستای خوبش که جز خوبی از او چیزی ندیدن همیشه به یادش هستن و خواهند بود و...
-
...
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 13:23
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 خردادماه سال 1385 17:42
Kheyli harf dashtam vase goftan. Ghabl az har chiz kolli tashakor az mohabathaye nazanin yaran Vali vaghti fekr mikonam ba type Finglishi be dalile feghdane keyboarde farsi , monsaref misham. Khob in ayyam ham migzare . … O ne day The fields will be green And one day The skies will be blue And one day The rivers will...
-
آسمون ابری
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1385 17:52
۱) این روزا دل من تنگه و خسته٬ بیقرار. اینروزا هوای بارون داره این دل . ۲) و اما حرفی با تو مهربان!: اعتراف میکنم بزرگترین اتفاق عمرم، همون زیباترین و عظیم ترین شانس زندگیم بوده. باور داری بعد از لطف انس آن یار دیرین ، مهربانترین مهربانان،تنها حضور توست که تسلای دلتنگیم میدهد؟ < روز وصل دوستداران یاد باد > ۳)...
-
سال نکو
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 03:13
۱): گل اومد بهار اومد !!! حالا نمیگم نیومد. هر چند این جزیره ٬ همیشه سازی سوا از سازهای دنیا میزنه خب عجیب هم نیست که تو این مورد رکورد دار باشه. فعلا که چشمای آسمون این جزیره پر ازبارون و تگرگه. ما هم فکر میکنیم که انشا ء الله گربه است و مثلا نسیم بهاری استشمام میکنیم. ۲): میلاد نور٬ منادی ایمان٬ پیامبر اسلام ٬مبارک...
-
تذکره بهار
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 02:22
مهربانا!چگونه میتوانم دعوت تو را که بهسوی خود فرا میخوانیام نپذیرم؟ چگونه میتوانم خودم را از تو مخفی کنم و برای آشتی دوباره با تو به انتظار روزهای آینده و نیامده بنشینم. تو که از خود من به من نزدیکتر و آشناتری. نازنین یار! میدانم که همواره درهای بخشایش بیکرانت بهسوی دلهای ما آدمیان گشوده است و فرشتگان مقربت...
-
دنیا
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1384 14:47
ای پادشه خوبان! داد از غم تنهایی .... چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است چه شیرین است وقتی آفتاب دوستی در آسمان دهر تابیده است چه شیرین است وقتی زندگی خالی ز نیرنگ است یک) : چقد اوضاع دنیا یهو به هم ریخته. میگن از ما آدماست!!! دو) : حتما خیلی از شما عزیزان !به لینک پتیشن لوگوی نوروزی گوگل رفتید و شاید هم خیلیا...
-
حدیث چلچله
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1384 00:17
یک ) امروز دیدمش. ببخشید نه! صدای پاشو شنیدم. انگار فقط واسه من خوند. فقط یه لحظه اومد و رفت. اومد که بهم بگه: دیدی؟ دیدی گفتم میام؟ حالا میگفتی اوه کو تا یه سال بعد؟؟ ؟ مثل برق و باد اومد و رفت . یادته اون بنده خدا ازت پرسید اگه یه وقت دستت به چراغ جادو رسید از غول چراغ چی میخوای؟ گفتی: هیچی غیر از اینکه منو ببره به...
-
برای امروز
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 00:59
یک) لای لا لایی گل شبنم اشکت میباره نم نم خوابت میبره کم کم . لای ٬یه دم آروم نداری چرا تو بیقراری؟ چشم رو هم نمیذاری؟ بخواب عزیزم! لای لالایی تشنه خواب ٬شدی همرنگ مهتاب٬ خجالت میکشه آب ...... کاش فقط یه بار یه بار دیگه تاریخ او را نفس میکشید. تا بیابانهای عشق و ایمان ٬ آزادگی و انسانیت و شرافت٬ به خود رنگ باران...
-
اقرار
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 23:51
چه روشنایی دلتنگی خوشا٬ به تاریکی! هرگز به چنین گریز٬ رسیده ای ؟؟! ...
-
میلاد دو همنفس
جمعه 30 دیماه سال 1384 00:01
برای آنکه چراغ این خانه را روشن کرد: یک) ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد .... هر چند که هر چقد در توصیف قشنگی مرام و شخصیتت که تو دلمه ٬ بگم کمه. همیشه محبوب قلبمی و روزت یه روز دوست داشتنیه برام . روزی که یه بهونه قشنگ شد برای تولد زیباترینهام در زندگی. این عید رو به همه دوستدارانش تبریک...
-
وطن !!
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 01:39
یک) این دیگه آخر نبوغه دوستانی که به دلاایلی موفق به دیدن لینک فوق نشدید کافیه روی تصویر ذیل و سکه بیست و پنج تومانی وطنی خودمون کمی تامل کنید !!! و در نهایت پی به اوج ماجرا و افشای ای نبوغ شگرف ببرید... دو) موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست موطن آدمی تنها در قلب کسانی ست, که دوستش می دارند... پ .ن : این دوبند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 00:44
با من بمان ای تو خوب، ای یگانه با من بیا ای تو ازخود گریزان من بی تو گم می کنم راه خانه با من سخن سر کن ای ساکت پرفسانه... (اخوان ثالث) قبل از یک: نه ! (خوشبختانه ) این برف را دیگر سر باز ایستادن نیست ! (شاملو) به به چه برفی !اگه فردا مجبور نبودم برم سر کار٬ می موندم خونه و با اهل بیت معزز٬ مسابقه ساختن آدم برفی...
-
...
یکشنبه 27 آذرماه سال 1384 18:39
سلامی از شباهنگ بر همنفسان معما!!! یک) چند روزیه شدیدا کاراش مختل شده. حتی اوضاع و احوال دماغیش ( نه دماغی) هم ریخته به هم. آخه مثلا قرار بود هفته آینده با شریک آینده ای که کلی هم باهاش عشقولانه در وکرده بود و کلی قرار های خوب و قشنگ با هم گذاشته بودند یه پیمان آسمونی ببندند. ولی ظاهرا طور دیگه ای شد. خودش میگفت پیش...