غرق سرور
(یک
واقعا ممنونم. از پاسخهای دلچسبتون به بند شماره
. کلی قابل تامل بود.چی بگید؟خب . ماشا الله اینروزا هر کسی یه پا صاحبنظره تو این زمینه . حالا شما که جای خود داری.در ضمن:
لازمه اینجا از همه دوستان خصوصا: پریدخت و نیوشا و شکوفه یاس عزیز بابت کامنتهای دلنشین و پند های زیبایی که نوشتن تشکر کنم. شاید بتونم بگم تو اون شرایط به اون پندها نیاز داشتم و کلی بهم انرژی داد.
(دو
دو سه روز پیش رفتم مصاحبه . واسه استخدام تو جایی. یاد سوالات مصاحبه استخدامی خودم تو ایران افتادم .اینجا یارو از پیشرفت صنعتش و سنگ تموم گذاشتن تو رسیدگی به امور ارباب رجوع میگه و میخواد با سوالاتش تمام تواناییهای روحی و جسمیت رو تو این زمینه بسنجه و
!.... اونوقت ما کجای کاریم؟(سه
اینو ببینید. واسه من که فوق العاده دیدنی و جذاب بود .هر چند یه کم طولانیه ولی بعدش یه لحظه حس کردم کل خستگیهام از تنم رفته و یه نفس تازه پیداکردم واسه رفتن.
(چهار
کسی راجع به« فیزیو گنومی » یا چهره شناسی میدونه؟؟ شاید خیلی از ماها ادعا کردیم
که میدونیم یکیشون٬ خود من .ولی به قول عادی نباید زود به قضاوت رفت. امروز یکی از اون
چهره های خشن اومد جلوی چشمم. پرستاری که از پارسال وقتی تو اون بخش بستری بودم هر وقت که نزدیکم میشد خودمو به خواب میزدم تا سر و کارش به من نیفته ولی امروز ٬ باورکردنش برام سخت بود . دوباره گذرم به همون بخش افتاد و اینبار خوشبختانه فقط خودش بود. با خودم گفتم یعنی میشه ؟؟!! پشت بعضی از این چهره های خشن و به ظاهر ناملایم چقدر میتونه محبت و صفا خوابیده باشه؟! . اونوقت ما با یه نگاه ٬خیلی ساده در موردشون را
!!میدیم البته متاسفانه عکس این امر هم خیلی وقتا صادقه
در ضمن:
(پنج
امیدوارم لحظه لحظه این ایام بتونه بهونه ای برای صیقل دادن دلهای قشنگمون باشه.پیشاپیش آرزوی قبولی طاعات و عباداتتون رو دارم .مارو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید.
دوباره پای گنهکارم به بزم عشق تو وا گشته
سرم به زیر و شکسته دل٬ دو دیده پر زحیا گشته
ز قطره قطره اشک من ببین که بوی تو می آید
دو دست خسته و لرزانم به سمت و سوی تو می آید
...تا پایی برای رفتن هست
من مرغ آتشم می سوزم از شراره ی این عشق سرکشم .
چون سوخت پیکرم ، چون شعله های سرکش جانم فرو
نشست نگاه باز از دل خاکستربار دگر تولد من آغاز می شود.
و من دوباره زندگیم را آغاز می کنم.
پر باز می کنم ...
پرواز می کنم ...
(حمید مصدق)
سلام
مثل همیشه ازتون ممنونم
یک):
شباهنگ چی شده؟ چرا یهو عوض شدی؟
- من؟ یعنی چی عوض شدم؟
- از حرفات و نوشته هات حس میکنم.
- عجیبه یعنی به این زودی تونستی فکر کنی من عوض عوض شدم؟؟؟!!!خب. عوض نشدم ولی آدم که همش به حال ثابت نمی مونه. می مونه؟ فکر کنم طبیعی باشه که هر آدمی تو یه شرایط خاصی که براش پیش میاد یه کم دپرس بشه . من هم تو این مدت از این قاعده مستثنی نبودم ولی خوب تونستم تبصره بزنم و از بقیه راهی که مونده بود میونبر برم و بیام بیرون شکر خدا.
میخواید بدونید میونبرم از کجا بود و با کمک کی؟ از یه ایده. از اینکه فکر کنی هر طور به اطرافت نگاه کنی ٬ دنیات همونه. اگه با یه روی باز و از زاویه خوبی نیگاش کنی اونو خوب میبینی و دنیا به کامته حتی اگه تمام مشکلات علیه تو بسیج شده باشن. میتونی پاشون مقاومت کنی و اگه نه که بر عکس... هیچ وقت از یاد نخواهم برد که: تا پایی برای رفتن هست می شود با برهنگی اش ساخت ، کفشهای بی پا دردهای بی علاجی است
به هر حال ببخشید اگه حرفی زدم که باعث رنجیدن هر عزیزی شد. شاید از ضعفم بدونی ولی باید بگم ، یکی از خوبیهای این دنیای مجازی که ماکت کوچیکی از دنیای اطرافمونه میتونی با کنشهای مختلف ارتباط برقرار کنی. البته با اعتماد و اطمینان. به قول بعضیها ظاهرا این آرامش و سکوت من حکمتی داشت یه چیزی تو مایه های آرامش قبل از طو فان اونم چه طوفانی!!! طوفان کاترینا ... گفتم طوفان یاد این افتادم که بپرسم میدونید چرا اسم این طوفانها رو همش به اسم خانومها نامگذاری کردند؟ 
دو):
ضرب المثل یه بار جستی ملخک ٬دو بار جستی ملخک رو شنیدین حتما. فکر می کنیداینبار «چطور؟؟ میتونه؟؟ « این سرزمین من چه بی دریغ بود
سه):
یه خبر جالب از این دیار. میگن آنفلو آنزای سگی اومده. شنیده بودید تا حالا؟؟!! خدا کنه بیاد و نسل هر چی سگه تو اینجا از بین ببره . گناه داره؟؟؟ اصلا هم اینطور نیست. همین دیروز یکی از اون نمونه های زشتش دوید طرفمون . منم شجاعانه پریدم و پشت مهربان همسر پناه گرفتم
.
نتیجه گیری اخلاقی اینکه خواستم ببینم میتونم یه پست شماره دار بنویسم؟؟!!ظاهرا میشه.
پاینده باشید و در پناه حضرت دوست