تبسم

 

یک): امروز روز قشنگی بود برام. بعد سه سال امروز صبح وقت رفتن سر کار٬ به هر چراغ قرمزی ( عابر پیاده) که میرسیدم سبز میشد و این یعنی یه روز قشنگ با طلوع تبسم...

دو):  زرد و سرخ و ارغوانی
                                  برگ درختان پاییز
می ریزند بر زمین
                            آرزوهای ما نیز

تصنیف دلنشینیه برام. اگه دوست داشتید میتونید از اینجا گوش کنید.

سه):  مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

 *بر دوستدارانش مبارکباد.

پاینده باشید و در پناه حضرت دوست

خیلی زود دیر میشود

 

اگه جای یکی از مسافرهای این هواپیما بودی ، تو این لحظه چه حسی بهت دست میداد؟؟ به چه چیزایی بیشتر فکر میکردی؟ اصلا بهتر بگم مهمترین آرزویی که به ذهنت خطور میکرد چی بود؟ چند تا کار ناتموم به ذهنت میرسه که آرزو میکردی تمومشون میکردی؟ چند تا آدم به ذهنت خطور میکنه که کاش وقت بود تا اگه دلخورشون کردی از دلشون در آری؟ مهمترین نیازت تو این لحظه چی بود؟...

شاید این مشکل خیلی از ماهاست که از ارزش بزرگ نعمت بودن و زندگی کردن غافلیم و فقط به نداشته هامون فکر میکنیم. فقط کافیه فکر کنیم هستیم و به این بودن ببالیم و سعی کنیم که تو ساختن این دنیایی که اطرافمونه، نقش مفیدی ایفا کنیم.

 حالا بیدار شو و نفستو آزاد کن. اون فقط یه تصور بود. ولی فراموش نکن که« خیلی زود دیر میشود»

 در ضمن به نوبه خودم تسلیت میگم خدمت بازماندگان عزیز سانحه هوایی امروز. هرچند که هر ساله آرزو میکنیم که بیش ازاین شاهد این سهل انگاریها و سوانح نباشیم ٬باز هم بسان قبل آرزو میکنیم. به این امید...

پاینده باشید و در پناه حضرت دوست