نه مرا داغ و دل ریشم بود
آنکه
چون سایه مرا بر سر بود
همه جا و همه جا مادر بود
چون که پستان به دهانم
بگذاشت
شیر از شیره ی جانم بگذاشت
باده از خمٌ غدیرم میداد
یا علی گفته
و شیرم میداد
...
شیر با عشق به رگ جاری شد
عضو عضو بدنم کاری شد
...
خواستم تا که زجا بر خیزم
دست افکنده به پا بر خیزم
باز
مادر پی دلداری من
می نمود از دل و جان یاری من
غرق در دود سپندم
میکرد
یا علی گفته بلندم میکرد
...
با علی پای به ره بنهادم
با علی لب به سخن بگشادم
با علی دیده ی خود وا کردم
با علی عشق
تمنا کردم
با علی خوردم و آشامیدم
با علی ناله زدم خندیدم ...
... تا
آخر دنیا !