پناهگاه و زندگی


..  می گفت دو ساله که از اومدنش به اینجا میگذره . حال و هوای خوشی نداشت همش داشت از قصه غصه هاش میگفت. از مشکلاتی که براش پیش اومده. میگفت اولش از ایران صدای خوش اینجا رو شنیدیم و هر چی داشتیم و نداشتیم گذاشتیم برای فروش تا خرج اومدنمون جور شه . یک سال بعد اومدن شوهرم با بچه هام اومدم. شوهر نتونست کار پیدا کنه. یعنی اجا زه کار نداشت و بهر حال تونست یه کار سیاه پیدا کنه و با در آمد کمش خرج   سه نفرمون در بیاد .

. هنوز جوابی از طرف دولت اینجا  نیومده برامون خیلیها میگن امید نبندید. حالا ما موندیم و این بلاتکلیفی که داره عذابمون میده.

حالا میگم کاش میموندم  اگه تو ایران آزادی نداشتم . اگه امنیت نداشتم. اگه   .... پریدم وسط حرفش و گفتم و خب اینجا آرامش فکری دارید عوضش. گفت ممکنه تو داشته باشی ولی من نه.  عوض همه اون چیزایی که نداشتم ، حداقل هویت داشتم. موقعیت اجتماعی داشتم  و این انگلیسیهای  بی هویت ، به این چشم نگام نمیکردن.. حالا  طوری نگام میکنن که  مواجبم انگار از جیب باباشوون میره

 گفتم خب به اونام حق بدید شاید اگه ما ها هم جای اونا بودیم  همین دید و نگاه رو داشتیم .چه بسا که
 ....با  افغانیها داشتیم
  
ادامه داد:
 از طرفی دختر یکی یدونم با نوه شیرین تر از جونم اونجا ( ایران ) موندن. اشک توچشماش حلقه  بست و با بغض ادامه داد: میخوام بر گردم ولی نمیدونم با این شرایط میتونم یا نه؟؟؟!!!
                                                              ******

..حتما تاحالا بازی maze رو انجام دادید. بازی سرگرم کننده ایست . در طی حرکت به سمت مقصد ناگهان  متوجه می شید که راه رو اشتباه اومدید و به بن بست خوردید. باید دوباره اون راه رو برگردید و تا به آخرین موقعیتی که فکر می کنید درسته برسید . و بعد راه دیگه ای رو انتخاب کنید. ولی توی زندگی نمیشه زیاد از این اشتباه ها کرد و قبل از حرکت باید حتما تا مسافت زیادی از مسیر رو پیش بینی کرد و بعد راه افتاد .

من هم توی یکی از این بازیها هستم. سعی دارم کمترین اشتباه رو بکنم.نه! سعی دارم اشتباه نکنم! بنابراین بعضی موقع ها توی این هزارتو سردرگم می شم. ولی نکته مثبتش اینه که می دونم 
می خوام چیکار کنم!!! 
                                                 

پاینده باشید و در پناه حضرت دوست
                                                    

نظرات 18 + ارسال نظر
رویا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:07 ب.ظ http://delsokhte.blogsky.com

سلام
از نوشته هاتون خوشم اومد موفق باشید به وب من هم سر بزنید

مسیح دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 07:29 ب.ظ

سلام

برمی گردم

مثل این که سند اول شدن نمی خواد به نام مسیح صادر بشه

سربلند بمونی و ایرونی

مسیح دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 07:35 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

بازم سلام

داستان پند آموزی بود

حتی کسانی که تا آخر راهو حدس می زنن و با برنامه پیش می رن ممکنه اشتباه کنن

دیگه چه برسه به ...

...

بازم میام

سربلند باشید

majd سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:44 ق.ظ http://firstloves.persianblog.com

سلام..-- تلخ عزیزم بی کسی..تو این همه دلواپسی..هزار هزار بار مردن و ....دل و به دریا سپردن و..من که گذشتم از خودم..هیشکی به دادت نرسید.!!.... (همیشه سبز باشید)

عقیق سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 07:01 ب.ظ http://aghegh.persianblog.com

سلام دوست عزیز...در بازی زندگی اونی برنده است که همیشه قبل از عمل فکر کنه و جوانب کار رو بسنجه،باور این مسئله که ممکنه با یک اشتباه مجبور به بازگشت راهی طولانی بشی اول کار غیر ممکنه اما شهامت رو کسی در چنگ داره که وفتی دید اشتباه اومده برگرده....با شرایط پناه جویان ما در کشور های دیگه کما بیش آشنام ولی همین هم وطن های عزیز ما وقتی اوضاع رو براشون توضیح میدی اعتماد نمیکنن و وارد این بازی پیچیده میشن و کم کم چون الوده میشن و نمیخوان قبول کنن که شرایط خوب نیست تمام مشکلات رو بجون میخرن و میمونن....و و و ....امیدوارم قبل از بازی مروری به قوانین بازی و دشواریهاش داشته باشیم و ببینیم چنین بازی با این مسائل اصلا قابل شروع کردن هست یا نه....شاد و سر افراز باشین.

مهدی سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:08 ب.ظ

به نام روشن کننده دلها

سلام

بارها و به انواع مختلف درد دل کسانی که به عنوانی ترک وطن را کرده اند را شنیده ام .و همیشه از خود پرسیده ام که:

شما دیگر چرا؟

بعد به این مسئله میاندیشم که :
سرنوشت گاهی بازیهایی میکند که فرار از ان در ید قدرت ما انسانها نیست و هیچ ارتباطی به نوع تصمیم گیری ما ندارد .

فقط یک دقیقه چشممان را ببندیم و به گذشته خودمان بنگریم .
چند بار همه تلاش و سعی و فکرمان را کردیم که جریانی را به طرفی بکشانیم و نشد؟

یکم دیگر فکر کنیم

کجا اشتباه کردیم؟

چه کاری باید میکردیم که نکردیم؟

همه چیز درست انجام شده بود .

فقط یک مطلب :

چیزی که همگی به ان اعتقاد داریم و همیشه هم بارها ان را تکرار میکنیم و ان این جمله است که :

بعضی کارها باید بشه

مثل اینکه انسان نمیتواند بر ان اثری بگذارد

البته یادمان باشد

بعضی وقتها و نه همیشه

نمیدانم چرا یک دفعه یاد این شعر افتادم :

هر که گریزد ز خرابات شام
بار کش غول بیابان شود

ایام به کام
شاد و پیروز باشید

نیوشای سخن سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ب.ظ http://niushasokhan.blogsky.com


درود بانوی من

اومدم یک سوک سوک کوچولو بکنم اما نشد ...
برای بدست آوردن هر چیزی باید بهائی پرداخت باید هزینه کرد که البته همیشه این پرداخت مالی نیست و خیلی از زمانها بهای احساسی - عاطفی - وجودی و ... می پردازیم اما گاهی بهایی که ما پرداخت میکنیم خیلی بیش از ارزشی‌ست که اون ... داره
خیلی وقتا هم حساب شده حرکت میکنیم و تمام جوانب رو میسنجیم اما حوادثی اتفاق میافته که از قدرت پیش بینی ما خارج بوده که به اون میشه حادث شدگی گفت معمولا توی این شرایط میگیم حتما صلاحی بوده
اما آیا واقعا صلاحی بوده یا اینکه ...
این از درک بشری من که با چشمان انسانی میخوام عظمت و بزرگی ایزد و خواست او رو نگاه کنم خارجه

بانوی مهرم
از دست دادن هویت در حقیقت از دست دادن مقام انسانیه اما آیا خود فرد هم در این امر مسئول نیست آیا برخی از حرکتها باعث بوجود اومدن این ناهمگونی نمیشه ؟‌
شاید این جمله ای که میگم برای خیلی ها تلخ باشه اما به عقیده ی من ایران - انگلیس و ... هر کشور دیگه ای فرقی نمیکنه این مرزها یک سری قرارداد هستند برای کسانی که میخوان از لذت قدرت بهره مند بشن برای یک انسان که به تمامیت می‌رسه مرزها فاقد ارزشند. اگه من در وین به دنیا اومده بودم آیا این علاقه رو به ایران داشتم ؟ نمیخوام خدای ناکرده ارزش وطن و خاک میهن رو زیر سوال ببرم هرگز . خودم به شخصه بوسه بر این خاک گوهر بار میزنم اما خوبه کمی هم از مرحله‌ی وابستگی رها بشیم و به این فکر کنیم که اول انسان باشیم حال چه در ایران باشیم و چه در ....
اگه هر کسی ندونه من کاملا واقفم که چه روح عظیم و والایی در وجود شباهنگم موج میزنه و درخشندگیش انسان رو مدهوش خودش میکنه
اگه سخنی نابخردانه و کوتاه نظرانه مطرح شده پوزش میخوام امروز سر درد و دل نیوشای سخن باز شد

همیشه عزیزین
در پناه معبد عشق

نیوشای سخن سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:34 ب.ظ http://niushasokhan.blogsky.com

به محض به روز کردن حتما اطلاع میدم خدمتتون

به یک تمرکز احتیاج دارم که فعلا در دسترس نیست


راستی می دونین این بازی و من خیلی دوست دارم حتی هنوز

ایزدی پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:34 ق.ظ http://moghan.blogfa.com

سلام .من این بازی رو خیلی دوست دارم

هیچکس پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:44 ق.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
خوبی شباهنگ جان؟ دلم خیلی واسه اینجا تنگ شده بود. قصه‌ای که نوشتی دور باطل خیلی از دوستانی هست که با امید میان اونور و نا امید بر می‌گردن. بگذریم... از Maze یا همون ماز نوشتی. یاد Daedalus مخترع افتادم که از ماز ساخته‌ی خودش با بالهایی که اختراع کرده بود همراه با پسرش Icarus فرار کرد. Icarus به نصایح پدر گوش نداد و به خورشید نزدیک شد. مومهای بالهاش از گرمای خورشید آب شدن و او سقوط کرد...
پیروز باشی.

سروناز پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:31 ق.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام شباهنگ جان از اینکه اومدی خیلی ممنونم
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در اب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به اواز شباهنگ .....

فرامرز جمعه 24 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:51 ق.ظ http://faramarzjoon.blogsky.com

سلام به شباهنگ عزیز ..خوشحالم که سعی کردی تو بازی زندگی همیشه برنده باشی و یا حداقل بازنده نباشی ...راستی زندگی تمامش امید است ...به همه سلام برسون ..

پریدخت جمعه 24 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:49 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام شباهنگ جونم

با توکل و تلاش همیشه بهترین راه ممکن پیش رو آدم قرار می گیره ...

امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشی.

قاصدک شنبه 25 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 ق.ظ http://payizan.blogsky.com


سلام شباهنگ عزیزم
خوبی؟
ممنون از محبتت و نظر خوشگلت تو به من لطف داری عزیزم(:
میدونی منم توی یکی از این بازیها هستم و سعی دارم کمترین اشتباه رو بکنم اما همه اش برعکس می شه خوشبحالت که می دونی باید چیکار کنی منکه این روزها همه اش به بن بست می رسم!
ایشالله همیشه موفق و شاد باشی

*ستاره قطبی* یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:24 ق.ظ http://star2sky.com


سلام .
اگه آدم همیشه نگاهش به سمت بالا باشه و به دنبال ستاره قطبی ! بره یا خطا نمیکنه یا اگه خطایی هم ازش سر زد جبرانش راحت تره
قبول دارم که نقشه maze هر کسی با بغل دستیش فرق داره ولی گاهی تکیه هایی از اونا عین همنند برای همین به نظر من تقلب کردن در این مواقع نه تنها عیبی نداره بلکه لازمه ...
یادمون نره که هر بازی ای یک زمان مخصوص داره !

تا بعد...

* پرنسس* یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:25 ب.ظ http://yasesefid.blogsky.com

سلاااااااااااام
جیگرت رو
دلک برات اونقده تنگ شده
وایییییییییییی
اونقده سرم شلوغه
نگی زنبیل گذاشتیا
میرم بخونم
دوست دارم
جوجه رو ببوس

مجید دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:06 ق.ظ http://majidd.persianblog.com

سلام. خوبی؟ بی معرفت شدی، دیگه بهم سر نمی زنی. موفق باشی.

نیوشای سخن دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:22 ب.ظ http://niushasokhan.blogsky.com

انقدر دلم هواتونو کرده بود شباهنگم که اومدم اینجا و تمام دلکده ی حدیث دل رو از اول تا آخر خوندم از بهمن که سرآغاز تولد این همه زیبایی بود تا تیرماه اکنون
واییییییییییییییییییی میبینین شباهنگ میبینین عین برق و باد میگذره زمان رو میگم
یادتون وقتی قرار بود این وبلاگ شروع به کار کنه ... یادتون سر نامش ... آخی چقدر ما خاطرات قشنگ داریم
از اول یک بار دیگه شروع به خوندن کنین ببینین از لحظه ی شروع تا حالا چقدر بزرگی خلق شده چقدر دوستان خوب و ارزشمند و چقدر تکامل و رشد اندیشه
خیلی لذت بردم خیلی
و خواستم این حس خوب و قشنگی که دارم با هم تقسیم کنیم مثل تمام لحظه هایی که تا حالا با هم تقسیمشون کردیم
لحظه هایی که هم توشون کلی شاد بودیم و هم گاهی دلتنگی
لحظه هایی که مرهمی بودیم برای ناملایمات پیش اومده
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
یک باره دیگه فهمیدم که چقدر برام عزیزین ( زائر عشق)

در پناه معبد عشق
همیشگی و مانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد