کاش بیش از اینها توان توصیفت رو داشتم. ولی گاهی وقتا میبینم راست میگن که سکوت سرشار
ناگفته هاست . و گاه ناگفته هایی زیبا. کاش میتونستم فریاد بزنم و بگم : آی آدما !!! قدر مادراتونو بدونید. از هر لحظه ء با او بودن دنیایی مهربون بسازید. فقط میتونم بگم همیشه به یادتم و دوستت دارم حتی شادترین لحظه های زندگیم. چون خوب خندیدن رو از دل آسمونیت آموختم.بعضی از عزیزان :مثل مسیح بزرگوار و با محبت و نیوشای مهربون و عزیزم و مسعود و فرامرز و پرستوی عزیزبا ارزش دادن به نفس این کار باعث دلگرمیم شدند، و بعضی از عزیزان : مهدی گرامی و خوب، پریدخت دوست داشتنی
و امید عزیز،
ا سعید و ریحانه با محبت و عقیق مهربان ، و
سایر عزیزان .
و اما راجع به اون
متن یا به قول مسیح عادی، که نمیشه گفت شعر یا نثر ; خیلی حرفا واسه گفتن دارم که
مختصرش اینه که بگم : معنیش یه
جورایی برام مقدسه. خیلی خوب تونستم باهاش انس بگیرم ..
و اما امروز روز قشنگی بود برام
. قشنگتر از روزای دیگه. یه دنیا پاکی و احساس رو تو قلمش دیدم. شاید بشه گفت این
بهترین هدیه ای بود که می تونستم واسه روز مادر ازش بگیرم. آره گل باغ زندگیم امروز
لب به شعر گفتن باز کرد. برام باور نکردنی بود. با اینکه مادرش بویی از شعر و شاعری
نبرده ولی انگار هر چی لطافت و آموزش تو یاد دادن ادبیات فارسی خرجش کردم، در بیان
ادبیات انگلیسیش صرف شده. میتونید تصور کنید چه
حس زلال و قشنگی به آدم دست میده؟؟
و اینم شعری که نوشته :( در ضمن حق
کپی و چاپ و نشر هر چیزی تو این مایه ها ، محفوظه)
.The stars are shining on us.
Three hundred miles away. Oh why can’t I see it cues its a lovely spring day. Its morning and the children are having fun good things come to
us
and we should just all pray and its a lovely Saturda
٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪
پاینده باشید و سرفراز . در پناه حضرت
دوست