با من بمان
ای تو خوب، ای یگانه
با من بیا ای تو ازخود گریزان
من بی تو گم می کنم راه خانه
با من سخن سر کن ای ساکت پرفسانه...
(اخوان ثالث)

قبل از یک:  نه !
(خوشبختانه ) این برف را
دیگر
سر باز ایستادن نیست !
(شاملو)

به به چه برفی !اگه فردا مجبور نبودم برم سر کار٬ می موندم خونه و با اهل بیت معزز٬ مسابقه ساختن آدم برفی میدادیم.

یک)  اندر ایام میلاد مبارک حضرت مسیح و کریسمس در این دیار ٬ مهمتر از اون تعطیلات روح افزا٬ بر آن شدم تا کریسمسانه ای بنگارم ولی امان از این دل آشفته٬باز آهنگی ساز کرد و بر آن شد تا از خود بنگارد.  به هر حال ٬آرزو دارم امسال سال آرامش ، صلح و شادی و سالی دور از نابرابری و تبعیض و جنگ برای همه مردم جهان باشه . چه آرزوی محالی نه؟ ! ولی خب آرزو بر جوانان عیب نیست..
دو)  قابل تو جه علاقمندان به جواب معمای پست قبل: ابتدا تشکر میکنم از همه عزیزانی که  راهکارهاشون رو ارئه کردند.  من مرتب همشونو به محضر آقا دوماد میرسوندم.  و اما نتیجه : خوشبختانه همه چیز به خوبی و باب طبع این دوگل عاشق تموم شده. میدونید چطور؟ هر چند در درست بودن یا اشتباه بودن این راه هم بحث بسیاره ولی در اون شرایط بحرانی خانواده ها از یک طرف و عشق مفرط این دو جوان از طرف دیگه،  عروس خانوم قصه ما با نهایت گذشت و ایثار قبول کردن که در صورت پذیرفتن رقم پیشنهادی مهریه توسط داماد ، ایشون بعداز عقد اعلام بخشودگی مقدار نصفی از رقم رو اعلام کنند. جالبه نه؟؟ !!!! البته اینو هم بگم که این یه رازه بین من و شماست. حالا خدا نصیب نکنه که این عروس ناشناختمون بیان و این صفحه رو ملاحظه کنند. شما هم از دادن آمار به دوستان و آشنایان خود ،اکیدا خود داری فرمایید. نمیدونم که چی باید بگم. همونطور هم که قبلا گفتم شاید گره کار خیلی زودتر از اینکه کار به اینجا ها میکشید باز شدنی بود . از طرفی  دارم فکر میکنم که چرا باید جامعه اینقدر به سمت تجمل و تشریفات ( صرفا به خاطر چشم و هم چشمی) پیش رفته باشه؟ اونوقت جوونایی مثل این دو جوون پاک میان و دست به تظاهر میزنند. کاری که در دید خیلی از ما قبیح و زشته! آرزو میکنم که دیگه عاقبت هیچ کدوم از جوونهای آگاه و عاقل جامعه ما به این مراحل نکشه.

سه)  میگم عزیز دلم اینقده این ارز مملکت مفلوک ما رو به باد نده. اومدی سیاحت یا خرید ؟؟ میگه حالا با خرج نکردن من مملکت آباد میشه؟؟  خب قیمتاش مناسبه باید بخرم.   میگم گل من! هر پوند هزار و پونصد تومنه چیو مناسبه؟ باور کن همون در میاد برات. تازه خرج گمرک هم میفته گردنت. همینو برو از نمایندگیش بگیر برات مناسبتره. ولی به خرجش نمیره که نمیره. میگه  نه. اگه ازم پرسیدن چی آوردی بگم هیچی؟؟ . حاضره زیر بار خدا تومن هزینه این همه اضافه بار بره ولی کلاس و این حرفاش که از انگلیس بر میگرده ، حفظ بشه. انصافه؟؟ اینم نوع دیگه ای از آلودگی اجتماعی.  ولی نمونه خیلی کوچیکش. کاش هر کدوم از ماها به امکاناتی که دارا هستیم بسنده میکردیم و اینقدر حرص تجمل و تشریفات و در نظر دیگران مرفه جلوه دادن رو نمیزدیم تا یه کم از حق ضایع شده مستمندان برسه دهنشون. کافیه یه کم با دید باز به اطرافمون نگاه کنیم و با شکر به داشته ها و نشمردن نداشته های زندگی سعی در به ثمر رسیدن آمال همه افراد اجتماعمون باشیم. 

 

پاینده باشید و در پناه حضرت دوست