!! تقدیر

.......
.......

                                          

 

نه از رومم، نه از زنگم، همان بی‌رنگ بیرنگم.
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم.
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد!
تگرگی نیست، مرگی نیست.
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است!

من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم...
  «اخوان ثالث»
با تشکر از هیچکس عزیز که موجب آشناییم با این ابیات شدن.
                                                 

قبل از اول باید عذر خواهی کنم خدمت عزیزانی که دیر خدمتشون میرسم. اینروزا یه کم مشغله زیاد شده و کمتر فرصت میکنم خدمت برسم.

و اما :

یک): دوست خوبم ، غریبه ، البته بهتره بگم قریبه،  لطف داشتن و تو پست قبلی کامنتی گذاشتن و طی اون سوالی مطرح کردن . البته هر چند خودمو صاحب نظر تو این امر نمیدونم و باید بگم سر رشته ای تو این مباحث فلسفی ندارم ولی چون پاسخش یه کم طولانیه ٬ بهتر دیدم اینجا مطرح کنم . خوشحال میشم از راهنمایی شما عزیزان بهره مند بشم.

سوال اینه که  تقدیر الهی تا چه حد میتونه درجریان تصمیمات و احیانا امور انجام شده موثر باشه؟

راستش با طرح این سوال قصدم اصلا مطرح کردن بحث قضا و قدر نیست . بحثی که هنوز  خودم هم به پاسخ واحد و جامعی در موردش  نرسیدم و نمیتونم در موردش نظر بدم.  هدفم فقط بیان تجربایتم بود. خدمت غریبه عزیز هم عرض کردم گاهی وقتا به هر دری میزنی و یا حتی وجود تمام مکافاتی که برات پیش میاد، تمام علل و شرایط مهیا شدن کاری رو فراهم میکنی باز میبینی اون امر عملی نمیشه. پس میشه گفت گاهی وقتا یکسری عوامل میتونن تو  انجام کارها نقش داشته باشن که حتی عقل ازدرک اون عاجزه. خیلی از ماها یقینا تو خیلی از حکایا ت وداستانها جریان وجود چنین عواملی رو شنیدیم و یا حتی حس کردیم.  جریان و یا سلسله جریاناتی که گاهی وقتا سد راهت میشه و میشه گفت به نوعی مسیر حرکت رو تغییر میده و یا حتی متوقف میکنه. به این عوامل نمیشه رنگ و بوی قانون علیت داد. یا شاید بشه و من نتونم. فقط میشه گفت یه سری از اونا از درک ما خارجه و ماوراء الطبیعه محسوب میشن البته باید در نظر هم داشت که این جریان نباید دست آویزی برای کاهلان و سهل انگاران قرار بگیره و احیانا دست از تلاش بکشند و بگن: خب پس قراره اینطور پیش بره و یا مثلا خواست خدا اینه. نه! منظورم این نیست . من نوعی تو جریان زندگیم تا جایی که تونستم و در توان داشتم تلاش کردم ولی وقتی چیزی رو از دست دادم یا میبینم با وجود اون همه سعیی که در انجام دادنش یا حاصل شدنش کردم ، به دست نمیارم،از ادامه بقیه راه زندگیم مایوس نشدم. یا بالعکس شده که یه وقت چیزی که منتظر وقوعش نبودم و یا حتی فکر بالقوه شدنش به سرم نبوده و  بالفعل شده و بسا موجب مسرت و خوشحالیم شد و حتی یه جریان نو و یه مسیر جدید تو ادامه حیاتم ایجاد کرده. پس اینو هم گذاشتم به حساب همون عوامل مافوق الطبیعه. نمیدونم تونستم هدفم رو برسونم یا نه؟ در هر حال حال خوشحال میشم اگه هر کدوم از شما عزیزان راهنماییم کنید.

                                                      ********
دو): و اما فرشته کوچیک خونه ما، دست به قلم فارسیش حسابی به راه افتاده. ممنونم از همه دوستای خوب و عزیز که همیشه جویای جریان درسیش هستند و ابراز محبت میکنند. این هم اولین دیکته فارسیش که چند روز پیش نوشته. کلی هم از نوشتنش ذوق کرده. فقط امیدوارم
که پشتکارش مستدام بمونه.



پاینده باشید و در پناه حضرت دوست
نظرات 32 + ارسال نظر
مسیح دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:10 ق.ظ

سلااااااااام

به دلایلی

برمی گردم

...

:)

نیوشای سخن دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:28 ق.ظ http://niushasokhan.blogsky.com

درود عزیز نازنینم
اول از بخش دوم شروع میکنم که به حدی ذوق زده شدم که قابل وصف نیست ... از طرف من اون دستان نازنین این خانم کوچولو رو ببوسین که خط به این قشنگی دارن ... آفرین به شما عزیزان که مشوق این فرشته بودین

در مورد تقدیر و حوادثی که خارج از انتخاب بشر هست باید عرض کنم در یک تمثیل کوتاه از دید من همه‌ی ما انسان‌ها سنگ ریزه‌های کف رودخانه‌ی آفرینش هستیم که از ابتدای حرکت به اذن خداوند قدم در راه میگذاریم قل می خوریم و گاهی در این قل خوردن ها و چرخیدن‌ها همسایگانی پیدا میکنیم و تنسایی در کنارشون خواهیم داشت و فرسایشی و گاه صیقلی میشویم اما آیا بدون حرکت رود طی این مسیر و دیدارها امکان پذیر بود؟ پس اون حرکت ما هم که به ظاهر به اختیار صورت میگیره در حقیقت جبر خواست خداوندیست که در لایه‌ی ظریفی از اراده‌ی انسانی پیچیده شده.

پاینده باشین مهربانم
در پناه معبد عشق

سلام و درود من به تو همنفس جاودانه !

به جرات میتونم بگم یکی از زیباترین تشبیهاتی بود که میتونستم تو این بحث ببینم. به ذهن خلاق و مستعدت تبریک میگم آموزگار مهر! ازت ممنونم

هیچکس دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:07 ب.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
اولا خیلی خیلی تبریک برای دیکته‌ی «ساغر» عزیز. از طرف من یه جایزه براش بخرید بعدا با هم حساب می‌کنیم ایشالله (؛
دوم اینکه خوشحالم که از اون ابیات خوشتون اومده. اون ابیات انتخابی بود از مجموعه‌ی شعر «زمستان»، قطعه‌ی «زمستان» و شجریان عزیز هم به حق این ابیات رو با ساز علیزاده و کلهر و همایون و صدای خودش بسیار زیبا‌تر و ماندگار‌تر کرده (در آلبوم زمستان است) و بنده هم متناسب با ایام بخشی از اون رو تو «هیچستون» آوردم (:
پیروز باشی.

ایزدی دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:23 ب.ظ http://moghan.blogfa.com

سلام آبجی شباهنگ. به به مبارکه .می گم ساغر چقدر خطش خوبه ( از من که بهتره ) .... :) شاد باشی عزیز

*پرنسس* دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:35 ب.ظ http://yasesefid.blogsky.com

سلام مهربونم
خوشگلکم
فرشته ی زمینی که میگن قلب مهربون تویی
جات خیلی خالیه
اما میدونم ادم هرجا که باشه اگه فقط یه ایه از جوشن کبیر بخونه میرسه به اونی که اون بالا نشسته و منتظره

برام دعا کن

فراموش نکنم
دوست دارم

جوجهم رو هم محکم ببوس
دوست دارم* پرستو

یوحنا سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ق.ظ http://ecce.persianblog.com

سلام شاید آدمی در اختیار خود مجبور است انگار آدمی تنها خود نیست عواملی هستند که بر او تاثیر می گذارند واما باز همان می شود که او می خواهد ...پدر ومادر اجتماع وهمه وهمه انسانی را ببار می آورد که تمام کردارش ناشی از عمل خود نیست بلکه این مجموعه باعث شده تا چنین کردار نماید اما باز انعکاس عملش فقط به خودش بر می گردد که این شاید بیشتر مفهوم اختیار جبری را برساند ...شاد باشید

~سحر~ سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:14 ق.ظ http://Saharam.Blogsky.com

دیکته ی اول....چه حسه خوبی!!!!!!

فرامرز سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:54 ق.ظ http://faramarzjoon.blogsky.com

سلام ..ساغر کوچولو رو از طرف من بوسش کن ...بعدشم اینکه در مورد حرفهایی که زدی خیلی جالب بود ..چون من خودمم بدجوری درگیرشم ...شاد باشی خواهر خوبم

من خودم و مسعود سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ق.ظ http://3tadoost

بادبادک در باد آمد
یاس در سبد است


واااااایییییییی خیلی باحال بود
کلی ذوق کردم تا اینا را دیدم P:

فرامرز سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:24 ب.ظ http://faramarzjoon.blogsky.com

سلام دیشب نتونستم دیکته ساغر رو ببینم ولی امروز اولین کاری که کردم باز کردن این بلاگ بود به امید دیدن دیکته ناز خانوم (ساغر) .....که امروز تونستم ببینم و خوشحال شدم ...سالم باشید و همیشه پایدار ...در اندوخته های ما آدمیان همیشه عشق حرف اول را میزند ...نوشته ها حاکی از فردای روشن است ..فردایی دوست داشتنی ...شاد باشی خواهر خوبم بازم ساغر کوچولو رو بوسش کن و به آقای همسر هم سلام برسون

مهتاب چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:28 ق.ظ http://www.shabe-sard.blogsky.com

سلام.این شبا رو به همه دلای لرزون تسلیت میگم .دعا زیباست ....اگر برای غیر خود باشد زودتر گیراست ...مرا از یاد مبر...با تبادل لینک موافقی؟

پریدخت شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:44 ق.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

دیدین گفتم صبر داشته باشین خودش درست می شه

آفرین به خانوم گل

شاد و پیروز باشی .

نخل تنهای جنوب شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:29 ب.ظ http://neihamboon.blogsky.com

سلام شباهنگ جان
خوبی عزیز
اول )ممنونم که به من سر میزنی
دوم)امیدوارم نماز روزتون قبول درگاه حق باشه
سوم)نوشته های فرشته کوچولو ی شما رو دیدم امیدوارم خدا حافظش باشه
چهارم)وقتی شباهنگ معلمشه تا هفته دیگه رمان مینویسه
پنجم)شاد باشی
بای
ایمان

قاصدک شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:45 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

سلام عزیزم
خوبی خانومی؟
خوش می گذره دخملت خوفه؟
خوشحالم عزیزم ایشالله همیشه موفق باشه
شاد باشی عزیزم تا همیشه
فدات

یاسمن شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:00 ب.ظ

سلام
...

واقعا املای فرشته ی کوچولوتون بی نظیره
خدا براتون نگهش داره!!!
امیدوارم همیشه موفق باشه

واما درباره ی مسئله ی تقدیر
خیلی ساده و زیبا نوشتین
برای منم همیشه این مسئله
پرسش برانگیز بوده!!!
اینکه واقعا چقدر تقدیر می تونه تو زندگی ما
تو تصمیم گیری های ما نقش داشته باشه؟؟؟
.............................
واما
امیدوارم همیشه سلامت و سربلند باشین

عقیق شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:34 ب.ظ http://aghegh.persianblog.com

شباهنگ عزیز سلام .اول طاعاتت قبول و بعد...البته من استنباط خودمو وانچه درک کردم میگم:از ما د رعالمی دیگر میثاق گرفته شده در انجا توانایی بود که پیمان بست . .....اکنون تقدیر الهی که پیش از انکه تقدیر الهی باشد تقدیر انسانیست در پیش روی ما وجود دارد به چه ترتیب؟!...اگر فرض را بر این بگیرم که انسان نوعی مداوما در توکل و اتکا به دات پاک الهی داشته باشد از خداوند خیر خواهد طلبید و بدانچه او مصلحت بداند تن خواهد داد...اما د رما اختیاری نیز هست! باز اگر تو و من و.... با وجود اختیار در شروع هر راهی طالب خیر باشیم او نیز خیر کثیر را ارزانی خواهد داشت...گاهاً کاری رو میخواهی که انچام بشه ودوست داری امما هرچه تلاش میکنی و ان درو اون در میزنی نمیشه و باالعکس ،خداوند در جایی می فرماید:...وعسی ان تکرهو شیئاً و هو خیرُ لکم و عسی ان تحبو شیئاُ و هو شرٌ لکم،ولله یعلم و انتم لا تعلمون..(بقره-۲۱۶) اینجا نشون میده که همیشه اونی که ما میخواهیم خوب نسیت و چون خدا وند صاحب و عاشق ماست نمیگذارد که آسیبی ببینیم و شاید سالها بگذرد تا حکمت شدنها و نشدنها را دریابیم...راستش گفتن از ان مسئله در مجالی کم شدنی نیست و پیچیده تر از این حرفاست شاید اگر با دلت دنبالش بری راحتر درک کنی...الهم اجعل عواقب امورنا خیرا.......از قول من فرشته کوچولو ت رو ببوس امیدوارم همواره موفق و شاد باشین:)

ممنونم عقیق مهربان و عزیز
چه شیوا و رسا ٬ به تحلیل نشستی . یه آرامش خاصی بهم دست داد بعد خوندن این کامنت. میشه گفت یه کم از پرسشهای ذهنی خودم کم شد.

ممنونم و سپاسگزار

مسیح یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:03 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

اولا به خاطر پیشرفت اعجاب انگیز و افتخار آمیز فرشته ی پاک ایرونی ؛ ساغر کوچولوی عزیز بهت تبریک می گم و بابت تلاشهای دلسوزانت ازت تشکر می کنم

و بعد

در مورد تقدیر خیلی حرفا زده شده و خیلی تعبیرا می شه کرد

به نظرم نیوشای سخن و عقیق عزیز
اصل موضوعو گفتن و چیزی برای موجود عادی و حقیری مثل مسیح باقی نذاشتن

فقط می تونم همینو بگم که
اختیار ما در عرض تقدیر الهی نیست
اختیار در طول تقدیر قرار داره
وقتی می ری پارک می تونی روی هر نیمکتی که دلت خواست بشینی
ولی نمی تونی گلهای پارکو بچینی
اگه این کارو توی یه پارک سر و صاحاب دار کردی احتمالا جریمه می شی
خوب
نشستن روی نیمکت خالی آزاده و با خیال راحت انجامش می دی
چیدن گل ممنوعه و تو آزادی که انجامش بدی و پای جریمش هم بایستی یا انجامش ندی
اما اگه بخوای با اتومبیل شخصیت وارد پارک بشی
در همون بدو ورود جلوتو می گیرن و نمی ذارن این کارو بکنی
حالا هر چه قدرم که اصرار کنی و پافشاری کنی و استقامت به خرج بدی نمی شه

کارای این دنیا هم همین طوره
بعضی کارا انچام دادنش اشکالی نداره
به شرطی که به حقوق دیگران لطمه نزنه
بعضی کارا ممنوعه ولی می شه انجامشون داد و بعد عذابش رو هم کشید
بعضی کارا مطلقا ممنوعه
چون با سنت الهی و قوانین لایغیر او مخالفه
تو تموم این موارد
این تقدیر الهیه که
حدود ما اختیار مارو تعیین می کنه
یعنی تقدیر الهی حاکم بر همه چیزه و ما در پناه همون تقدیر مجاز به انتخاب بین کارهایی هستیم که شدنی باشن

خوب

الان دیگه آخر شب نیست

تقریبا داره صبح می شه و مسیح کمی خواب آلوده

امیدوارم اگه نتونستم منظورمو خوب و عادی بیان کنم به بزرگواری خودت ببخشی

و به عنوان یه معلم بزرگوار بهم گوشزد کنی تا ایراداشو رفع کنم

:)

ممنونم به خاطر درسی که بهم دادی

سربلند بمونی و ایرونی

پس حق با منه که میگم استاد. وقتی با این بیان رسا در عین عادی بودن واژه ها٬ به زیبایی ٬ این فلسفه رو تحلیل میکنی. زیباترین قسمت این کامنت تمثیلهایی بود که آورده شد. ساده و دلنشین.
به هر حال خیلی ممنونم.
باز هم باید ببخشید...

مسیح یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ق.ظ

ببخشید

انچام = انجام

غریبه یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:58 ق.ظ http://myonlyseat.blogsky.com

سلام بر ملودیه زندگی
آنقدر شرمندم که نمیدونم با چه زبونی ازت عذر خواهی کنم . نمیدونم ...
به نظرم ، بهتره بجای اینکه در بین کلمات ، دست و پای بیهوده بزنم ، تا ازت معذرت خواهی کنم و از دلت در بیارم ؛ یه سره برم سر اصل مطلب ...

قبل از قبله اول : محمد همیشه انتخابات منحصر به فردی داشته و داره . مخصوصا در زمینه شعر که دیگه نگووو .

قبل از اول : مثل اینکه اوضاع همه یه جورایی نامساعد شده . نمیدونم که مشکل از قمر در عقرب بودن جهانه یا اینکه انسانها ، کمی تا قسمتی ابری شدن . بهر حال فعلا همه از زمان عقبیم و حالا حالاهااا باید بدوییم ، برای همین خودت رو اصلا ناراحت نکن .

اول : حالا رسیدیم به اوج شرمندگی غریبه . «« ندانم که عرق شرم مرا پایانی هست یا ... »» خیلی لطف کردی عزیز که اینقدر با محبت به سوال من پاسخ دادی ؛ جدا شگفت زده شدم ...
در بین جملات تون از کلمه ی فلسفه استفاده کرده بودید . به نظرم رسید ، بد نباشه به این نکته اشاره کنم که منم هیچ سر رشته ( و حتی ته رشته ای ! ) از فلسفه ندارم . این سوالات و مطالبی هم که میگم ، تمامم زاییده ی ذهن خودم هستن و فکر میکنم که در روح همه ی انسانها هم یافت میشه ، از جمله خود شما ... بهر حال گفتم ، اشاره به این نکته که غریبه پا در کفش بزرگان و فلاسفه نمیکنه ( در واقع جرعت نمیکنه وگرنه پر رو تر از این حرفهاست (: ) خالی از لطف نیست . « اما حالا خودمونیم ، باید اقرار کنم که منطق رو خیلی دوست دارم . البته منظورم درسش نیست ؛ بلکه مقصودم حقیقتیست که در جریان زندگی جاریست ... » بگذریم .
به جای اینکه افکار ناقص خودم رو درباره ی مطالب عمیق این بخش بنویسم . بهتر میدونم ازتون خواهش کنم که در صورت تمایل ، به این پست من «« جمعه 25 شهریور 1384 »» سری بزنید و اگر دوست داشتید ، نظرتون رو دربارۀ روایتی که در پاراگراف سومش نوشتم ، بگید ( تصور میکنم که روایتی از امیرالمومنین (ع) باشه ) . این روایت خیلی از مطالب رو تحت پوشش خودش قرار میده و شنیدن نظر شما در این باره ، برای من خیلی مهمه ...

دوم : راستش نمیدونم که ساغر کوچولوی شما چند سالشه ، برای همین به خودم اجازه نمیدم که ازتون بخوام ، بجای من ببوسیدش ((: با این وجود ، در صورت تمایل ، تبریکات ویژۀ عمو غریبه رو خدمت ساغر عزیز پیشکش کنید . « برگ سبزیست تحفه ی درویش ... چه کند بینوا ندارد بیش »
یا حق

حمید دادا چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:52 ق.ظ http://hamidsilver.persianblog.com

بسیار از زیارتتون خرسند شدم امید وارم بازهم بتونم خدمت برسم یا علی!

مازیار چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:01 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام ...
پیشاپیش عید سعید فطر رو به شما و همه مسلمانان دنیا تبریک میگم
موفق باشی.

مجید پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:05 ق.ظ http://firstloves.persianblog.com

سلام شباهنگ جون.. امیدوارم که منو بخشیده باشی و درکم کرده باشی.. در مورد این پست شما هم که حرفاتون کاملا تایید حاجی مملکت هست..!!! D: چه میشه کرد... راستی این املا رو که دیدم خیلی حال کردم َ ایول... مخصوصا اون تاریخ میلادی آخرش خیلی ضایع بود !!!!.. همیشه سبز باشید

مسیح پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:57 ب.ظ




سلام

خدمت دوست بباید شد و گفتن با دوست
بر تو ای دوست مبارک بُود این عید سعید

:)


سربلند بمونی و ایرونی

حاج حمید جمعه 13 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:57 ق.ظ http://weblog.hajhamid.com

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما دوست عزیز و بزرگوار و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما ،،،، عید فطر تجلی اوج یک ماه بندگی و عبودیت و ظهور بارقه ی فضائل انسانی بر شما مبارک باد . یا علی مدد .. التماس دعا

مسیح جمعه 13 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:02 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

ممنون

خوشحالم که دوباره راهش انداختین

:)

سربلند باشید

حاج حمید یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:39 ق.ظ

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

نخل تنهای جنوب یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:56 ق.ظ http://neihamboon.blogsky.com

سلام
نماز و روزه تون قبول
عیدتون مبارک

[ بدون نام ] یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:11 ب.ظ

آقا معلم دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.mualem.blogfa.com

سلام به شباهنگ و ساغرش..............
بهت تبریک می گم که دختر گلی مثل ساغر داری خدا حفظش کنه...........از طرف من یه نمره ی بیست بهش بده.......دوست دارم شما که خودت معلم هستی به وبلاگ آقا معلم سر بزنی....حتماْ خوشحال می شم................

عقیق سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:07 ق.ظ http://aghegh.persianblog.com

سلام مهربان پس چرا نمینویسی؟

sorur چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:42 ق.ظ

bah bah che she'rhayi
mahshar hast
dast to va be khosus hamsare fadakret dard nakone
paydar bashi
sorur

مهتاب شنبه 21 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.shabe-sard.blogsky.com

سلام . خوبی؟ من شما رو دوباره لینک کردم .شاد باشی دوست من. یا حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد