برای امروز

                                 

 یک)   لای لا لایی گل شبنم

          اشکت میباره نم نم

                      خوابت میبره کم کم .

                               لای ٬یه دم آروم نداری

                                             چرا تو بیقراری؟ چشم رو هم نمیذاری؟ بخواب عزیزم!

                                                 لای لالایی تشنه خواب ٬شدی همرنگ مهتاب٬ خجالت میکشه آب

                   ......

کاش فقط یه بار یه بار دیگه تاریخ او را  نفس میکشید. تا بیابانهای عشق و ایمان ٬ آزادگی و انسانیت و شرافت٬ به خود رنگ باران میدید. آه...

دو) ممنونم از همه دوستانی که درباره پست قبلیم نظر دادن. اون قطعه ای بود از م. پگاه که که چند وقت پیش به چشمم خورد. عنوان اقرار رو رو هم از عنوان همین قطعه انتخاب کرده بودم. نظرات جالب دادن دوستان . هر کسی دیدگاهشو مطرح کرد و آخرش شد نتیجه ای که دنبالش بودم. راستش بعضی وقتا پیش میاد که دوست داری بشینی و  چشمتو از همه پلیدیهای اطرافت ببندی پلیدیهایی که شاید فقط تو تاریکی قادر به دیدنشون نباشی. چون عین تاریکین. ولی تا کی؟ تا کی باید به تاریکی پناه برد.میشه تا همیشه ماءوی در تاریکی ماءوی گرفت؟؟نه نمیشه. نیاز به نفس کشیدن پیدا میکنی. به نور....

به روشنایی برگشتم حالا .چون از بوی تعفن تاریکی حالم بد شد. نور رو به قداست میشناسم و تا همیشه ستایشش میکنم چون نه تنها پلیدیها بلکه واقعیات رو نشونم میده و با فطرت انسانی مانوسه. به ایطال نمیکشم بحث رو چون قبلا معلم بزرگوار عادی تو این پست به تفسیر نشستن.

 

پاینده باشید و در پناه حضرت دوست

 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:17 ق.ظ http://nale.persianblog.com

سلام مهربون
ایام عزاداری آزادمرد تاریخ و یاران با وفایش ب همه ی دوستدار آزادمردی تسلیت باد...

ممنونم از حضور همیشه مهربونتون
ارادتمند

نیوشای سخن (دریا بانو)‌ دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:51 ب.ظ http://niushasokhan.blogsky.com


صوفی صومعه عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالت گاهم

بانوی مهرم٬‌ شباهنگ نازنین
زیبایی تاریخ در گذر زمان به همان یکبارگیست هرچند برخی معتقدند که تاریخ تکرار میشود اما ... اما هیچگاه شکوه لحظه‌های بزرگ تکراری نیست و اگه مشابهی هم داشته باشه باز اثری از تکراری بودن در خود نداره

آزاد مردان و آزاد زنان همیشه جاویدند و مانا
گریه هایی که از پس هم میرسند٬ اشکهایی که جاری میشن٬ نه از نبود آنها که آنها هستند بلکه از کوچکی درک ما از بزرگ‌آیینیست
این روزها رو سال پیش تجربه کردیم خوب یادم هست و بعد از گذشت ده روز تمام شد تمام تمام تا امسال و فقط افسوس این ماند که چه حاصل شد از پس این روزان که گذشت؟؟؟

درک باید کرد٬ حس باید نمود٬ دل باید سپرد٬ عاشقانه باید دید

تاریکی ---> به اندازه‌ی روشنایی زیباست. تا نباشه٬ چطور میشه درکی از روشنایی داشت؟‌
خوب خوب٬ زیباترین همدم٬ شباهنگ هیچگاه در تاریکی محض نخواهند بود . گاهی بی حوصلگی٬ گاهی زمان تفکر٬ گاهی دوگانگی شاید اما تاریکی هرگز (البته تاریکی به معنای صرف کلمه منظورم سیاهی نیست که در مورد سیاهی بحث‌ گسترده است.‌)‌

پست عادی ---> ‌ بزرگ آموزگار صبور و اندیشمند :

(( معمولا بین رنگ و نور تفاوت محسوسی تو ذهنمون قائل نیستیم اگه جایی نور نباشه یا نوری که قابل احساس باشه نباشه یا نوری باشه که ما نتونیم احساسش کنیم وضعیتی پیش میاد که بهش می گن تاریکی اما وقتی که نور هم جایی هست و همه چی مشخص و قابل رویته بازم چیزایی هستن که مارو به یاد تاریکی میندازن ))

من چند بار دیگه این پستو خوندم و هر بار که به این بخش رسیدم مکث کردم ... فکر کردم ... هر چند درک تک تک کلمات این بخش بار معنایی سنگینی داشت اما سعی کردم که بفهمم و حال میگم که بازم باید یکبار دیگه بخونم

بزرگ بانوی مهرم به وجود نازنینتون افتخار میکنم

در پناه معبد عشق

غریبه دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 ب.ظ http://myonlyseat.blogsky.com/

سلامی بلند برای پوشاندن همه ی کوتاهی هااا !

خوبی بزرگوار ؟
میبینم که تنها تنها میپری (!)
یادت نره که اینجا قرار نیست یکی سرش رو بندازه زیر و با تمام سرعت به سمت نور رهسپار بشه اما غریبه ، امسال همچون سالیان پیشش ، پایبنده خاک غفلتش باشه و چشم به تاریکی صد سالش ببنده ... اینجا قرار نیست یکی بره و بقیه رو جا بگذاره ... اینجا قرار نیست ...
داری میری ... راستی راستی داری میری ... مگه نشنیدی که میگن : اگر بینی که نابینا و چاه است ...
اما نه ، جای شکایتی نیست ... عیبی نداره ... برو ... برو ... برو ...
چرا که غریبه ، فرو رفته است در فرومایگی خویش ... منتظرم نه ایست ! ... برو ، با تمام سرعت ؛ حتی سریع تر از پیش ... فقط یه چیزی یادت نره : « ... برسان سلام ما را ! »

ببخشید اگه اذیت شدی . چند وقتی بود چیزی نگفته بودم ، برای همین عقده ی حرف زدن داشتم ((:
تحلیل این پست رو هم به زمانی بهتر موکول میکنم ، چون باید عرض ادبی هم خدمت سایر رفقا داشته باشم . فقط ذکر یه نکته خالی از شر نیست (!) میگم بد نیست آدم گه گداری آپدیت کنه هااا ... شاید به این بهانه به یاد غریبه ها بیفته و ماحصل این واکنش ، کامنتی رو برای غریبستان به ارمغان بیاره ! ((:

خوش باشی و خروشان
یا حق

مسیح سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

خانوم اجازه ؟؟!

ببخشید که مسیح دیر رسید

خب دیگه

متاسفانه این دیر کردنای مسیحم داره عادی می شه کم کم

...


یک )

وااااااااای

عجب آرزویی کردی

همون یه بارم تاریخ هنوز نتونسته درست و حسابی نفس قبلی رو حس و درک کنه

گر در خانه کس است همون یه نفس بس است !!!

و گرنه

...

دو )

خواهش می شه

قابلی نداشت

م.پگاه شاعر هستن ؟

خوشحالم که نظرات دوستان تونسته نظرتو جلب کنه

به اعتباری

وبلاگ نویسی همش ضرره به جز کامنتهایی که تهش می مونه

و معرفتی که از اون کامنتا حاصل می شه

البته نه کامنتایی عادی مثل کامنت مسیح ها

کامنتایی که واقعا نویسندشون حرفی برای گفتن دارن

:)

ممنون از لطفت

باعث شدی برم بعد از مدتها بخونمش

ولی

یه اعتراف بکنم ؟

حد اقل هفشده بار خوندمش و

هر بار چیز کمتری از بار قبل ازش سر در آوردم و

هر بار بر ابهام و سردرگمیم افزوده شد

پست قحطی بود برای توصیه کردن ؟؟!!!!!!

...

بابت همه چی ممنونم

سربلند بمونی و ایرونی

یاسمن سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:39 ق.ظ http://moeod7.blogfa.com

سلام

فرارسیدن روزهای عزاداری اباعبدالله رو به شما دوست عزیزم تسلیت می گم

در ضمن عزاداری حسینیه زنجان (بزرگترین تجمع شیعه )

امسال قراره برای دومین بار

از شبکه های اون ور آب پخش بشه

پس یه توصیه کوچولو سعی کنید از دستش ندین

یعنی امروز اگه دیدین بهم اطلاع بدین

ممنون از محبتتون

در پناه حق

مجید چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 ق.ظ

سلام.. چه عجب یادی از فقیر فقرا کردین..... میگم سر آدم شلوغ باشه بد نیستا.... راستی دارم میرم..... از تاریخ این پست تا ۱۴ روز دیگه بیشتر نیستم... حالا پیدا کن پرتغال فروش را........

آقا معلم چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.mualem.blogfa.com

سلام شباهنگ
وقتی کامنت تو و اسم تو رو می بینم کلی خوشحال می شم!
....................................
باز هم بیا

نخل تنهای جنوب پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:47 ب.ظ http://neihamboon.blogsky.com

سلام
خوبی شباهنگ جون
ایام عزاداری سالار شهیدان رو به شما تسلیت میگم
امیدوارم تو زندگی موفق باشی
بای
ایمان

سهیک آخرین ترانه ی باران جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:38 ب.ظ http://tabar.blogsky.com

شباهنگ گرامی با درودی گرم.........................>>>

دوستی واقعی
تخمین احتیاج دیگران است
نه اظهارنیازخویشتن ............ آندره موروا

تندرست و شادکام باشی

عمو هندونه جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:20 ب.ظ http://hendoone.blogsky.com

قربون اون آرزو کردنت استاد !
ولی همون یک بار هم برای همه ی دنیا بس بود ... بس بود

سراب عشق شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:12 ب.ظ http://saraabeshgh.blogfa.com

یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند

تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند

تا د ست عشق از پیکر عاشق جدا شد

با د ست لیلا قصه مجنون نوشتند

این کوچه ها بی تو همیشه بیقرارن

حس غریبی بین پا ییز و بهارن

رفتی ولی فکری به حال کوچه ها کن

بوی تو دارند و تو را اما ندارن

بیدارم و می بینمت رویا به رویا

از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا

با تو میان آب و آ تش آشتی بود

در آ تش است از رفتنت دریا به دریا

بیدارم و می بینمت رویا به رویا

از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا

سراب عشق یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:34 ق.ظ http://saraabeshgh.blogfa.com

بوی خون در کوچه ها آید همی
یاد یار مهربان آید همی

سفره های خالی از نان و نمک
کو ندای خالص کنا معک

امتی از نسل سفیانی به پا
پس چرا بر نی شدی ای مه لقا

بی تو شمشیر بر خلایق می کشند
تیغ بر روی حقایق می کشند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد